سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مسیحا

ریاست علمی، شریف ترین ریاست است . [امام علی علیه السلام]

نوشته شده توسط: مسیحا

با عشق تو چوب طعنه خوردن عشق است ! جمعه 85 خرداد 19 7:0 عصر

 

سخن گفتن درباره حضرت مهدى(عج)، به نفس کشیدن مى ماند که گرچه مکرّر است، امّا براى ادامه حیات، ضرورى است

 

میکند سلسله زلف تو دیوانه مرا

میکشد نرگس مست تو به میخانه مرا

متحیر شده ام تا غم عشقت ناگاه

از کجا یافت در این گوشه ویرانه مرا

 


موضوعات یادداشت نظرات شما ()

نوشته شده توسط: مسیحا

اللهم عرفنی نبیک 9 پنج شنبه 85 خرداد 18 9:21 صبح

معنی " سیره "

ابتدا لغت " سیره " را معنی بکنم که تا این لغت را معنی نکنم‏
نمی‏توانم سیره پیغمبر را تفسیر بکنم . " سیره " در زبان عربی از ماده‏
" سیر " است  . . " سیر " یعنی حرکت ، رفتن ، راه رفتن

 " سیره " یعنی نوع راه رفتن . سیره بر وزن فعلة است و فعله در زبان‏
عربی دلالت می‏کند بر نوع . مثلا جلسه یعنی سبک و نوع نشستن ، و این نکته‏
دقیقی است . سیر یعنی رفتن ، رفتار ، ولی سیره یعنی نوع و سبک رفتار .
آنچه مهم است شناختن سبک رفتار پیغمبر است . آنها که سیره نوشته‏اند
رفتار پیغمبر را نوشته‏اند . این کتابهایی که ما به نام سیره داریم سیر
است نه سیره . مثلا سیره حلبیه سیر است نه سیره ، اسمش سیره هست ولی‏
واقعش سیر است . رفتار پیغمبر نوشته شده است نه سبک پیغمبر در رفتار
، نه اسلوب رفتار پیغمبر ، نه متد پیغمبر .

سبک شناسی

مسئله متد خیلی مهم است . مثلا در باب شعر ، رودکی را می‏گوئیم شاعر ،
سنائی را هم می‏گوئیم شاعر ، مولوی را هم می‏گوئیم شاعر ، فردوسی را هم‏
می‏گوئیم شاعر ، صائب را هم می‏گوئیم شاعر ، حافظ را هم می‏گوئیم شاعر .
برای یک آدمی که وارد سبک شعر نباشد همه شعر است . می‏گوید شعر ، شعر
است دیگر ، شعر که فرق نمی‏کند ولی یک آدم وارد می‏فهمد که شعر سبکهای‏
مختلف دارد ، شعر به سبک هندی داریم ، شعر به سبک خراسان داریم ، شعر
مثلا به سبک عرفان داریم ، و سبکهای دیگر در شعر شناسی آنچه مهم است‏
سبک شناسی است که ملک الشعرای بهار کتابی در سبک شناسی نوشته است .
حتی در نثر هم سبک شناسی هست و اختصاص به شعر ندارد . سبک شناسی غیر
از شعر شناسی

خواجه نصیرالدین یک عالم است . ولی یک آدم وارد
می‏داند که میان سبک و متد و روش این عالمها از زمین تا آسمان تفاوت‏
است . یک عالم سبکش سبک استدلالی و قیاسی است یعنی در همه مسائل از
منطق ارسطوئی پیروی می‏کند . اگر طب را در اختیار او قرار بدهی طب را
می‏خواهد با منطق ارسطوئی به دست بیاورد ، اگر فقه را هم به او بدهی‏
می‏خواهد با منطق ارسطوئی استدلال بکند ، اگر ادبیات و نحو و صرف را هم‏
در اختیارش قرار بدهی منطق ارسطوئی را در آن به کار می‏برد ، سبکش‏
اینگونه است . یکی دیگر سبکش سبک تجربی است ، مثل بسیاری از علمای‏
جدید . می‏گویند فرق سبک ابوریحان بیرونی و سبک بوعلی سینا این است که‏
سبک بوعلی سینا منطقی ارسطوئی است ولی سبک ابوریحان بیرونی بیشتر حسی‏
و تجربی بوده است ، با اینکه اینها معاصر هم و هر دو هم نابغه هستند .
یک نفر سبکش عقلی است دیگری سبکش نقلی است . بعضی اصلا سبک عقلی هیچ‏
ندارند ، در همه مسائل اعتمادشان فقط به منقولات است ، غیر از منقولات‏
دیگر به هیچ چیز اعتماد ندارند . مثلا مرحوم مجلسی اگر طب هم بخواهد
بنویسد می‏خواهد طبی بنویسد براساس منقولات ، و چون تکیه اش روی منقولات‏
است خیلی اهمیت هم نمی‏دهد به صحیح و [ سقیمش ] یا لااقل در کتابهایش‏
همه را جمع می‏کند . اگر می‏خواهد در سعد و نحس ایام هم بنویسد باز به‏
منقولات استناد می‏کند . یکی سبکش منقول است یکی سبکش معقول است ، یکی‏
سبکش حسی است ، یکی سبکش استدلالی است ، یکی سبکش مثلا به قول‏
امروزیها دیالکتیکی است یعنی اشیاء را در جریان و حرکت می‏بیند ،  یکی سبکش استاتیک است یعنی اصلا حرکت را در نظام عالم دخالت نمی‏دهد .
چندین سبک وجود دارد .


موضوعات یادداشت نظرات شما ()

نوشته شده توسط: مسیحا

اللهم عرفنی نبیک 8 چهارشنبه 85 خرداد 17 10:52 صبح

عمق رفتار پیغمبر ( ص )

در تفسیر و توجیه رفتار پیغمبر هم عینا همین مطلب هست . همین طور که‏
سخن پیغمبر معنی دارد و برای یک معنی ادا شده است ، رفتارهای پیغمبر هم‏
همه معنی و تفسیر دارد و باید در آنها تعمق کرد :
²لقد کان لکم فی رسول الله اسوش حسنة لمن کان یرجوا الله و الیوم الاخر
مخصوصا با تعبیری که قرآن می‏گوید که در وجود پیغمبر اسوه و تأسی ای‏
است برای شما ، و وجود پیغمبر کانونی است که ما از آن کانون باید [
روش زندگی را ] استخراج بکنیم . صرف اینکه یک نفر بیاید کلمات پیغمبر
را روایت کند [ کافی نیست ] . خیلی راویها هستند که چیزی درک نمی‏کنند
. اینکه ما بیاییم تاریخ پیغمبر اکرم را نقل کنیم که پیغمبر اکرم در فلان‏
جا اینجور کرد کافی نیست ، تفسیر و توجیه عمل پیغمبر مهم است . در فلان‏
جا پیغمبر اینجور رفتار کرد ، چرا اینجور رفتار کرد ؟ چه منظوری داشت ؟
پس همینطور که گفتار پیغمبر نیاز به تعمق و تفسیر دارد ، رفتار پیغمبر
هم نیاز به تعمق و تفسیر دارد .
ما نمی‏توانیم از این اظهار تأسف درباره خودمان خودداری بکنیم که ما که‏
امت پیغمبر آخر الزمان هستیم ، از هر کداممان اگر بپرسند ، نه چند تا
سخن از پیغمبر بلدیم حتی لفظش را هم بلد نیستیم چه رسد به معنی و
تفسیرش و نه از سیره و رفتار پیغمبر  می‏توانیم چند کلمه بگوئیم . این را من در بعضی جلسات دیگر هم گفته‏ام :
یکی از نویسنده‏های معروف ایران که دو سه سال پیش مرد و البته مذهبی‏
نبود ( ابتدای عمرش‏که هیچ مذهبی نبوده ، این آخر عمریها به واسطه‏
کتابهایی از من(منظور استاد مطهری هست) که منتشر شده بود با من ارتباط ، و تمایلی [ به مذهب ]
پیدا کرده بود ) یک وقتی به من گفت : من دارم کتابی را ترجمه می‏کنم در
حکمت ادیان ، یعنی حکمتهایی که در دینهای مختلف عالم وجود دارد :
حکمتهایی که امروز در دین یهود وجود دارد ، حکمتهایی که در همین انجیل‏
وجود دارد ، حکمتهایی که به زردشت نسبت می‏دهند ، حکمتهایی که به بودا
نسبت می‏دهند ، حکمتهایی که از کنفسیوس است ، و حکمتهایی که از پیغمبر
ماست . گفت : من فقط به رگ سیدیم برخورده ، زیرا از هر کسی کلمات‏
زیادی نقل کرده ولی به پیغمبر اسلام که رسیده چند جمله کوتاه نقل کرده ، و
چون ترجمه من ترجمه آزاد است می‏خواهم اندکی بیشتر نقل کنم ولی من که‏
دسترسی ندارم . گفت : من تصمیم گرفته‏ام صد آیه از قرآن را نقل کنم ، صد
جمله از کلمات پیغمبر ، و صد جمله از کلمات امیرالمؤمنین . در مورد
قرآن گفت چون قرآن مترجم ( قرآن آقای قمشه‏ای ) هست خودم می‏توانم چند
آیه انتخاب بکنم . از کلمات امیرالمؤمنین هم چون نهج البلاغه‏های مترجم‏
هست می‏توانم انتخاب بکنم ، ولی راجع به سخن پیغمبر چون من به عربی‏
چندان وارد نیستم و در فارسی هم هر چه گشتم پیدا نکردم ، اگر می‏توانی صد
جمله از پیغمبر برای من پیدا کن و ترجمه هم بکن ولی بعد من به قلم خودم‏
در می‏آورم که مطابق ذوق خودم باشد . گفتم بسیار خوب . من صد جمله از
رسول اکرم جمع‏آوری  کردم و در اختیارش قرار دادم ، ترجمه هم کردم که یکوقت در معنایش‏
اشتباه نکند ، بعد هم او در کتابی به نام " حکمت ادیان " چاپ کرد 
. البته آنجا اسم نبرد که این صد جمله پیغمبر را از کجا گرفته است ،
من هم نمی‏خواستم چون منظورم این بود که این کار انجام شود . به هر حال‏
یک وقت به من رسید و گفت : فلانی ! پیغمبر ما یک چنین سخنانی داشته ؟
! من که نمی‏دانستم . در صورتی که خود این نویسنده یک نویسنده معروف‏
ایران ، و کسی است که در کشورهای خارجی احیانا روی او حساب می‏کنند و
وقتی می‏خواهند نویسنده‏های درجه اول ایران را بشمارند یکی هم او را
می‏شمارند . یک آدمی که به قول خودش سید است و [ در همه ] عمرش هم سرو
کارش با کتاب بوده است خبر نداشت که پیغمبر ما چنین سخنانی دارد . به‏
من گفت : پیغمبر ما یک چنین سخنانی داشته و من نمی‏دانستم ؟ ! گفتم :
بله . بعد که کتاب چاپ شد گفت : فلانی من حالا می‏بینم سخنان پیغمبر اسلام‏
بر سخنان تمام پیغمبران عالم می‏چربد . اینقدر عمیق و پر معناست .

 در سیره و رفتار پیغمبر شاید ما از این هم بیشتر کوتاهی کرده باشیم .
چند سال پیش من فکر کردم که در زمینه سیره پیغمبر اکرم کتابی بنویسم به‏
همین سبکی که عرض خواهم کرد . مقدار زیادی یادداشت تهیه کردم ولی هر چه‏
جلوتر رفتم ، دیدم مثل این است که دارم وارد دریایی می‏شوم که به تدریج‏
عمیقتر می‏شود . البته صرف نظر نکردم و می‏دانم که من نمی‏توانم ادعا کنم‏
که می‏توانم سیره پیغمبر را بنویسم ولی ما لا یدرک کله لا یترک کله بالاخرش
تصمیم دارم به حول و قوه الهی روزی چیزی در این زمینه بنویسم تا بعد
دیگران بیایند بهترش را بنویسند . ولی وقتی انسان تعمق می‏کند می‏بیند
چقدر عمیق است . همین طور که سخنان پیغمبر ما عمیق است رفتار پیغمبر ما
آنقدر عمیق است که از جزئی‏ترین کار پیغمبر می‏شود قوانین استخراج کرد ،
یک کار کوچک پیغمبر یک چراغ است ، یک شعله است ، یک نور افکن است‏
برای انسان که تا مسافتهای بسیار دور را نشان می‏دهد .

این مطالب به نقل از کتاب سیری در سیره نبوی استاد مطهری هست .


موضوعات یادداشت نظرات شما ()

نوشته شده توسط: مسیحا

اللهم عرفنی نبیک 7 سه شنبه 85 خرداد 16 8:22 صبح

عمق کلام پیغمبر ( ص )

عمده در کلمات بزرگان این است که نکات بسیار دقیقی که در این کلمات‏
گنجانیده شده است ، افراد بتوانند درک بکنند ، خصوصا که پیغمبر اکرم‏
درباره سخنان خودش فرمود ( و عمل هم نشان داد ) :
« اعطیت جوامع الکلم » 
خدا به من کلمات جامعه داده است .
یعنی خدا به من قدرتی داده است که با یک سخن کوچک یک دنیا مطلب‏
می‏توانم بگویم .
سخنان پیغمبر را همه می‏شنیدند ولی آیا همه می‏توانستند به عمق سخنان‏
پیغمبر آنچنانکه باید برسند ؟ ابدا . شاید صدی نود و نه شان هم نمی‏رسیدند
. خود پیغمبر اکرم ببینید چگونه مطلب را پیش بینی می‏کند . جمله‏ای دارد
که مفاد آن این است : سخنانی که از من می‏شنوید ضبط و نگهداری کنید و به‏
نسلهای آینده تحویل بدهید و بسپارید ، ای بسا نسلهای آینده و خیلی دور
بهتر معنی حرف مرا بفهمند از شما که امروز پای منبر من هستید . در آن‏
حدیث معروفی که در کتب معتبر ما هست و از احادیثی است که شیعه و  سنی روایت کرده‏اند و در کافی و تحف العقول و کتابهای دیگر هست ،
پیغمبر اکرم فرمود :
« نضر الله عبدا سمع مقالتی فوعاها و بلغها من لم یسمعها »
خدای خرم سازد چهره آن بنده‏ای را که سخن مرا بشنود و ضبط کند و برساند
به کسانی که آنها از من نشنیده‏اند .
بعد این جمله را اضافه فرمود :
« فرب حامل فقه غیر فقیه و رب حامل فقه الی من هو افقه منه »  .
این جمله خیلی نکته در آن هست ، یعنی اشاره‏ای است به آینده . " فقه‏
" یعنی فهم عمیق ، ولی در اینجا مقصود جمله‏ای است که عمق داشته باشد .
" فقه " با " فهم " فرقش این است که " فهم " مطلق فهمیدن است و
" فقه " فهم عمیق را می‏گویند . وقتی که فقه به کلام اطلاق بشود یعنی سخنی‏
که عمق زیاد دارد . فرمود : بسا مردمی که حامل یک سخن عمیقند ولی خودشان‏
عمیق نیستند . جمله را همیشه نقل می‏کند ولی خودش نمی‏تواند به عمق آن پی‏
ببرد . باز فرمود : بسا مردمی که جمله‏ای را ، فقهی را حمل می‏کنند یعنی‏
جمله‏ای را که از من شنیده‏اند ح فظ دارند ، فقیه هم هستند ولی نقل می‏کند
برای کسی که از خود او فقیه‏تر است یعنی نقل می‏کند برای کسی که از او
عمیقتر است و عمق فکرش بیشتر است ، او که وقتی برایش نقل می‏کند
چیزهایی می‏فهمد که خود این که برای او نقل کرده نمی‏فهمد . این است که ما
می‏بینیم سخنان پیغمبر دقیقا قرن به  چهارم به اندازه قرن پنجم . تاریخ علوم اسلامی این امر را نشان می‏دهد .
اگر شما اخلاق را مطالعه کنید ، فقه را مطالعه کنید ، معارف و فلسفه را
مطالعه کنید ، عرفان را ملاحظه کنید ، می‏بینید در هر قسمت که پیغمبر سخن‏
گفته است ، مفسرینی که در دوره‏های بعد آمده‏اند واقعا بهتر توانسته‏اند به‏
عمق کلام پیغمبر برسند . اعجاز پیغمبر در همین است . ما تنها اگر فقه‏
خودمان را در نظر بگیریم ، چنانچه یک نابغه هزار سال پیش را مثلا در نظر
بگیریم ، شیخ صدوق و شیخ مفید و حتی شیخ طوسی را در نظر بگیریم در فهم‏
معانی [ کلمات ] پیغمبر در مسائل فقهی ، و بعد بیابیم نهصد سال بعدش‏
شیخ مرتضی انصاری را در نظر بگیریم ، می‏بینیم شیخ مرتضی انصاری در نهصد
سال بعد از شیخ طوسی و شیخ مفید و شیخ صدوق بهتر می‏تواند سخن پیغمبر را
تحلیل بکند . آیا از این جهت است که شیخ مرتضی نبوغ بیشتری دارد از شیخ‏
طوسی داشته است ؟ نه ، علم زمان او وسعت بیشتری دارد از علم زمان شیخ‏
طوسی ، علم جلوتر رفته است و در نتیجه این بهتر می‏تواند به عمق سخن‏
پیغمبر برسد تا او که در هزار سال قبل بوده . آینده هم همینجور است . صد
سال دیگر ، دویست سال دیگر افرادی پیدا خواهند شد که خیلی عمیقتر از شیخ‏
انصاری سخنان پیغمبر را درک بکنند . این در گفتار .


موضوعات یادداشت نظرات شما ()

جمعه 103 آذر 2

امروز: 0 بازدید

فهرست

[خـانه]

[ RSS ]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

موضوعات وبلاگ

لوگوی خودم

مسیحا

اوقات شرعی

حضور و غیاب

یــــاهـو

جستجوی وبلاگ من

:جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

لوگوی دوستان

لینک دوستان

آوای آشنا

اشتراک

 

آرشیو

مذهب
نماز
سیری در سیره نبوی
مناسبتها
شخصی

طراح قالب

www.parsiblog.com

تعداد 84678 بازدید