سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اللهم عرفنی نبیک 9 - مسیحا

آن که از او چیزى خواسته‏اند تا وعده نداده آزاد است . [نهج البلاغه]

نوشته شده توسط: مسیحا

اللهم عرفنی نبیک 9 پنج شنبه 85 خرداد 18 9:21 صبح

معنی " سیره "

ابتدا لغت " سیره " را معنی بکنم که تا این لغت را معنی نکنم‏
نمی‏توانم سیره پیغمبر را تفسیر بکنم . " سیره " در زبان عربی از ماده‏
" سیر " است  . . " سیر " یعنی حرکت ، رفتن ، راه رفتن

 " سیره " یعنی نوع راه رفتن . سیره بر وزن فعلة است و فعله در زبان‏
عربی دلالت می‏کند بر نوع . مثلا جلسه یعنی سبک و نوع نشستن ، و این نکته‏
دقیقی است . سیر یعنی رفتن ، رفتار ، ولی سیره یعنی نوع و سبک رفتار .
آنچه مهم است شناختن سبک رفتار پیغمبر است . آنها که سیره نوشته‏اند
رفتار پیغمبر را نوشته‏اند . این کتابهایی که ما به نام سیره داریم سیر
است نه سیره . مثلا سیره حلبیه سیر است نه سیره ، اسمش سیره هست ولی‏
واقعش سیر است . رفتار پیغمبر نوشته شده است نه سبک پیغمبر در رفتار
، نه اسلوب رفتار پیغمبر ، نه متد پیغمبر .

سبک شناسی

مسئله متد خیلی مهم است . مثلا در باب شعر ، رودکی را می‏گوئیم شاعر ،
سنائی را هم می‏گوئیم شاعر ، مولوی را هم می‏گوئیم شاعر ، فردوسی را هم‏
می‏گوئیم شاعر ، صائب را هم می‏گوئیم شاعر ، حافظ را هم می‏گوئیم شاعر .
برای یک آدمی که وارد سبک شعر نباشد همه شعر است . می‏گوید شعر ، شعر
است دیگر ، شعر که فرق نمی‏کند ولی یک آدم وارد می‏فهمد که شعر سبکهای‏
مختلف دارد ، شعر به سبک هندی داریم ، شعر به سبک خراسان داریم ، شعر
مثلا به سبک عرفان داریم ، و سبکهای دیگر در شعر شناسی آنچه مهم است‏
سبک شناسی است که ملک الشعرای بهار کتابی در سبک شناسی نوشته است .
حتی در نثر هم سبک شناسی هست و اختصاص به شعر ندارد . سبک شناسی غیر
از شعر شناسی

خواجه نصیرالدین یک عالم است . ولی یک آدم وارد
می‏داند که میان سبک و متد و روش این عالمها از زمین تا آسمان تفاوت‏
است . یک عالم سبکش سبک استدلالی و قیاسی است یعنی در همه مسائل از
منطق ارسطوئی پیروی می‏کند . اگر طب را در اختیار او قرار بدهی طب را
می‏خواهد با منطق ارسطوئی به دست بیاورد ، اگر فقه را هم به او بدهی‏
می‏خواهد با منطق ارسطوئی استدلال بکند ، اگر ادبیات و نحو و صرف را هم‏
در اختیارش قرار بدهی منطق ارسطوئی را در آن به کار می‏برد ، سبکش‏
اینگونه است . یکی دیگر سبکش سبک تجربی است ، مثل بسیاری از علمای‏
جدید . می‏گویند فرق سبک ابوریحان بیرونی و سبک بوعلی سینا این است که‏
سبک بوعلی سینا منطقی ارسطوئی است ولی سبک ابوریحان بیرونی بیشتر حسی‏
و تجربی بوده است ، با اینکه اینها معاصر هم و هر دو هم نابغه هستند .
یک نفر سبکش عقلی است دیگری سبکش نقلی است . بعضی اصلا سبک عقلی هیچ‏
ندارند ، در همه مسائل اعتمادشان فقط به منقولات است ، غیر از منقولات‏
دیگر به هیچ چیز اعتماد ندارند . مثلا مرحوم مجلسی اگر طب هم بخواهد
بنویسد می‏خواهد طبی بنویسد براساس منقولات ، و چون تکیه اش روی منقولات‏
است خیلی اهمیت هم نمی‏دهد به صحیح و [ سقیمش ] یا لااقل در کتابهایش‏
همه را جمع می‏کند . اگر می‏خواهد در سعد و نحس ایام هم بنویسد باز به‏
منقولات استناد می‏کند . یکی سبکش منقول است یکی سبکش معقول است ، یکی‏
سبکش حسی است ، یکی سبکش استدلالی است ، یکی سبکش مثلا به قول‏
امروزیها دیالکتیکی است یعنی اشیاء را در جریان و حرکت می‏بیند ،  یکی سبکش استاتیک است یعنی اصلا حرکت را در نظام عالم دخالت نمی‏دهد .
چندین سبک وجود دارد .


موضوعات یادداشت نظرات شما ()

سه شنبه 103 اردیبهشت 18

امروز: 0 بازدید

فهرست

[خـانه]

[ RSS ]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

موضوعات وبلاگ

لوگوی خودم

اللهم عرفنی نبیک 9 - مسیحا

اوقات شرعی

حضور و غیاب

یــــاهـو

جستجوی وبلاگ من

:جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

لوگوی دوستان

لینک دوستان

آوای آشنا

اشتراک

 

آرشیو

مذهب
نماز
سیری در سیره نبوی
مناسبتها
شخصی

طراح قالب

www.parsiblog.com

تعداد 82647 بازدید