بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
میگه عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد . از وقتی که به پیغمبر ما توهین شد تابعین همه ادیان کنجکاویشون برای شناخت این شخصیت بیشتر شد . اخبار و آمار هر روز جدیدتر میشه از اونایی که بخاطر همین اتفاق مسلمون شدن ..
من مسلمون شناسنامه ایی هم تصمیم گرفتم تو این سال که سال حضرت محمد هم هست تا جایی که توانش رو دارم از طریق کتابهایی که در دسترسم هست یه قدمی برای شناخت و شناسوندن این شخصیت عظیم بردارم . نه رسول خدا نیاز به تمجید و تعریف دارن نه توهین و جسارت از شخصیت ایشون چیزی کم میکنه .. تنها بخاطر شناخت این اسوه ی حسنه و برترین مخلوق، همچین تصمیمی گرفتم مثل همیشه صرفا برای نفع و مصلحت خودم ..
پدیده دعوت که فردی از افراد یک نوع ، سایر افراد را به عقیده و مرامی بخواند و آنها را به سویی بکشاند ، از مختصات اجتماع بشری است . شعاع تأثیر این دعوتها از حیث عرض و طول و عمق یکسان نیست ، متفاوت است . تأثیر بیشتر آنها کم ، و در ابعاد کوچکی صورت گرفته و میگیرد و لهذا از جنبه تاریخی و اجتماعی قابل توجه و اهمیت نیست . اما پارهای از دعوتها است که لااقل در یک بعد پیشروی داشته است ، مثلا سطح وسیعی را ولو برای مدت کوتاهی فراگرفته ، و یا قرنهای متمادی هر چند در میان مردمی اندک دوام یافته ، و یا نفوذی ریشهدار گرچه در میان مردمی اندک و در زمانی نسبة کوتاه پیدا کرده است . اینگونه دعوتها در خور اهمیت و شایسته بررسی و تحلیل و احیانا تجلیل است . |
آنچه بیش از همه در خور اهمیت و قابل توجه است دعوتهایی است که در همه ابعاد پیشروی داشته است ، هم سطح بسیار وسیعی را اشغال کرده و هم قرنهای متمادی در کمال اقتدار حکومت کرده و هم تا اعماق روح بشر ریشه دوانده است . اینگونه دعوتهای سه بعدی مخصوص سلسله پیامبران است . کدام مکتب فکری و فلسفی را میتوان پیدا کرد که مانند ادیان بزرگ جهان ، بر صدها میلیون نفر ، در مدت سی قرن و بیست قرن و حداقل چهارده قرن حکومت کند و به سر ضمائر افراد چنگ بیندازد ؟ همین جهت سبب شده که پیامبران ، مستقیم یا غیر مستقیم ، آفریننده اصلی تاریخ باشند . |
تاریخ به دست بشر و بشر بیش از هر چیز دیگر به دست پیامبران ساخته و پرداخته شده است . اگر در عرصه خلاقیت و سازندگی ، زمینه را " انسان " فرض نمائیم هیچ هنرمند و صنعتگری به پای پیامبران نمیرسد . ناموس آفرینش ، جهان را مسخر انسان ، و انسان را مسخر نیروی ایمان ، و پیامبران را سلسله جنبان این نیرو قرار داده است . هر چیزی جز آنچه ایمان نام دارد ، از عقل و علم و هنر و صنعت و قانون و غیره ، ابزاری است در دست آدمی و وسیلهای است برای ارضای تمایلات و تسکین غرائز و تأمین خواستههای پایان ناپذیر او . آدمی همه اینها را در راه مقاصد و هواهای نفس خویش استخدام میکند و همچون ابزاری از آنها بهره میبرد . تنها نیروی ایمان است - آن هم از نوع ایمانی که پیامبران عرضه میکنند - که از یک طرف به تعبیر قرآن حیات تازهای به روح میدهد ، یعنی با ارائه یک سلسله هدفهای عالی و انسانی و مافوق طبیعی خواستههای نوی به وجود میآورد و بالتبع احساسات رقیق و عواطف لطیف خلق میکند و بالاخره جهان درون انسان را دگرگون ساخته و بسی وسعت میبخشد ، و از طرف دیگر تمایلات و غرائز طبیعی را تعدیل و مهار مینماید . |
در مقابل قدرت علمی و فنی بشر ، هیچ دژ تسخیر ناپذیری وجود ندارد جز یکی ، آن دژ روح و نفس آدمی است . کوه و صحرا و دریا و فضا و زمین و آسمان همه در قلمرو قدرت علمی و فنی بشر است . تنها مرکزی که از این قلمرو خارج است نزدیکترین آنها به آدمی است . مطیع کردن و مسخر ساختن این دژ ، به قول مولوی : " کار عقل و هوش نیست ، شیر باطن سخره خرگوش نیست " . و از قضا خطرناکترین دشمنان آسایش و آرامش ، امنیت و عدالت ، آزادی و مساوات ، و بالاخره خوشبختی و سعادت بشر در همین دژ پنهان شده و کمین کرده است . « اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک » |
|