سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اللهم عرفنی نبیک 5 - مسیحا

بارالها! نگریستن به رخسار تو شوق دیدارت را از تو درخواست می کنم . [فاطمه علیه السلام ـ در دعایش ـ]

نوشته شده توسط: مسیحا

اللهم عرفنی نبیک 5 چهارشنبه 85 خرداد 10 11:41 صبح

 یکی از منابع شناخت از نظر اسلام ، سیره اولیاء و پیشوایان اسلام از
شخص پیغمبر اکرم تا ائمه اطهار ، و به عبارت دیگر سیره معصومین است .
گفته‏هاشان به جای خود ، شخصیتشان ، یعنی سیره و روششان منبعی است برای‏
شناخت . سیره پیغمبر برای ما یک منبع الهام است ، و نیز سیره ائمه ،
هیچ فرق نمی‏کند .
« لقد کان لکم فی رسول الله اسوش حسنة لمن کان یرجوا الله و الیوم الاخر
و ذکر الله کثیرا » 
اینکه سیره پیغمبر یعنی چه ، و به چه شکل برای ما یک منبع شناخت است‏
توضیحش را عرض خواهم کرد . در اینجا نکته‏ای را ذکر می‏کنم :

 ما ظلمی نظیر ظلمی که در مورد قرآن کرده‏ایم در مورد سیره پیغمبر و ائمه‏
اطهار کرده‏ایم . وقتی می‏گویند پیغمبر چنین بود ، می‏گوئیم : او که پیغمبر
بود ، یا وقتی می‏گویند علی چنین بود ، می‏گوئیم : او که علی بود ، تو ما
را به علی قیاس می‏کنی ؟ ! ما را به پیغمبر قیاس می‏کنی ؟ ! ما را به‏
امام جعفر صادق قیاس می‏کنی ؟ ! آنها که
" زآب و خاک دگر و شهر و دیار دگرند "
؟ ! و چون زآب و خاک دگر و شهر و دیار دگرند دیگر به ما مربوط نیست ،
" کار پاکان را قیاس از خود مگیر . "
گاهی یک تک مصراع ضررش برای یک ملت صد بار از وبا و طاعون بیشتر
است . از آن تک مصراعهای گمراه کننده در دنیا یکی همین است :
" کار پاکان را قیاس از خود مگیر " .
البته این تک مصراع از نظر گوینده‏اش یک معنا دارد و در میان ما معنایی‏
دیگر رایج است . ما می‏خواهیم بگوئیم کار خود را قیاس از پاکان مگیر ،
این را با این تعبیر می‏گوئیم :
" کار پاکان را قیاس از خود مگیر " .

انجا طوطی خودش را مقیاس‏
قرار داد ، آن کچل را به خودش قیاس گرفت ، یعنی کچل را مانند خودش‏
پنداشت . می‏گوید این کار را نکن ، بزرگان را مانند خودت ندان . این‏
حرف درستی است .
این بسیار اشتباه است که انسان که خودش را دارای یک‏
احساساتی می‏بیند [ دیگران را نیز چنین بداند ] . مثلا فردی نمی‏تواند یک‏
نماز با حضور
قلب بخواند ، می‏گوید : ای بابا ! دیگران هم همین جور هستند
، مگر می‏شود نماز با حضور قلب خواند ؟ ! یعنی خودش را مقیاس دیگران‏
قرار می‏دهد . این غلط است . ما نباید دیگران را به خودمان  قیاس بکنیم . " کار پاکان را قیاس از خود مگیر " یعنی خودت را
مقیاس پاکان قرار نده . این حرف درستی است . ولی این شعر را ما اغلب‏
می‏خوانیم و می‏گوییم : دیگران را مقیاس خودت قرار نده ، یعنی توچه فکر
می‏کنی که من مانند پیغمبر بشوم ( یعنی از پیغمبر پیروی کنم ) مانند و
پیرو علی باشم .
این است که می‏گویم این شعر در میان ما گمراه کننده شده . همان طور که‏
قرآن را برداشتیم به طاقچه بالا گذاشتیم و به طاق آسمان کوبیدیم ، سیره‏
انبیاء و اولیاء و مخصوصا سیره پیغمبر اکرم و ائمه معصومین را هم‏
برداشتیم به طاق آسمان کوبیدیم ، گفتیم : او که پیغمبر است ، حضرت زهرا
هم که دیگر حضرت زهرا است ، امیرالمؤمنین هم که حضرت امیرالمؤمنین‏
است ، امام حسین هم که امام حسین است ، نتیجه‏اش این است که اگر یک‏
عمر برای ما تاریخ پیغمبر بگویند ، برای ما درس نیست ، و مثل این است‏
که مثلا بگویند فرشتگان در عالم بالا چنین کردند . خوب فرشتگان کردند به‏
ما چه مربوط . یک عمر اگر بیایند درباره علی حرف بزنند ، اصلا ککمان‏
نمی‏گزد ، می‏گوییم علی که نمی‏شود مقیاس ما قرار بگیرد . یک عمر برای ما
از امام حسین هم باید یک قدم برداشت ، چون
" کار پاکان را قیاس از خود مگیر " .

 یعنی این منبع شناخت را هم از ما گرفتند . در صورتی که اگر اینجور می‏بود
، خدا بجای پیغمبر فرشته می‏فرستاد . پیغمبر یعنی انسان کامل ، علی یعنی‏
انسان کامل ، حسین یعنی انسان کامل ، زهرا یعنی انسان کامل، یعنی مشخصات‏
بشریت را دارند با کمال عالی مافوق ملکی ، یعنی مانند یک بشر گرسنه‏
می‏شوند غذا  می‏خورند ، تشنه می‏شوند آب می‏خورند ، احتیاج به خواب پیدا می‏کنند ،
بچه‏های خودشان را دوست دارند ، غریزه جنسی دارند ، عاطفه دارند ، و لهذا
می‏توانند مقتدا باشند . اگر اینجور نبودند امام و پیشوا نبودند . اگر
العیاذ بالله امام حسین عواطف یک بشر را نمی‏داشت ، یعنی اگر چنانکه‏
یک بشر از رنجی که بر فرزندش وارد می‏شود رنج می‏برد ، و اگر بچه‏هایش را
هم جلوی چشمش قطعه قطعه می‏کردند هیچ دلش نمی‏سوخت و مثل این بود که‏
کنده را تکه تکه بکنند ، این که کمالی نشد . من هم اگر اینجور باشم این‏
کار را می‏کنم

 اتفاقا عواطف و جنبه‏های بشریشان از ما قویتر است و در عین حال در
جنبه‏های کمال انسانی از فرشته و از جبرئیل امین بالاترند . و لهذا امام‏
حسین می‏تواند پیشوا باشد ، چون تمام مشخصات بشری را دارد . او هم وقتی‏
که جوان رشیدش می‏آید از او اجازه می‏خواهد دلش آتش می‏گیرد ، و صد درجه‏
از من و تو عاطفه فرزند دوستی‏ا ش بیشتر است و عاطفه از کمالات بشریت‏
است ولی در مقابل رضای حق پا روی همه اینها می‏گذارد .
« فاستأذن اباه فأذن له » . آمد گفت پدر جان ! به من اجازه می‏دهی ؟
فرمود برو فرزند عزیزم . اینجا مورخین خیلی نکات خوبی را متعرض شده‏اند
. نوشته‏اند « فنظر الیه نظر آیس منه و ارخی عینیه » یک نگاهی کرد نگاه‏
کسی که از حیات دیگری مأیوس است . از جنبه‏های روانشناسی و تأثیر حالات‏
روحی در عوارض بدنی انسان ، این یک امر واضحی است که انسان وقتی‏
مژده‏ای به او می‏دهند بی اختیار می‏شکفد و چشمهایش باز می‏شود . انسان اگر
بر بالین یک  عزیز خودش نشسته باشد در حالی که یقین دارد که او می‏میرد ، وقتی به چهره‏
او نگاه می‏کند نیمی از چشمهایش خوابیده است ، با آن نیم دیگر نگاه‏
می‏کند ، یعنی چشمهایش روی هم می‏خوابد ، کأنه دل نمی‏دهد خیره بشود ، به‏
خلاف آنجایی که مثلا فرزندش قهرمانی نشان داده یاشب عروسی او است ،
وقتی نگاه می‏کند همین جور خیره است . می‏گویند حسین را دیدیم در حالی که‏
چشمهایش را خواباند و به جوانش نظر می‏انداخت : « فنظر الیه نظر آیس‏
منه » . گویی جاذبه علی اکبر چند قدم حسین را پشت سر خودش می‏کشاند . او
رفت ، دیدند حسین چند قدم هم پشت سر او روانه شد . گفت :
در رفتن جان از بدن
گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن
دیدم که جانم می‏رود
آمد و آمد جلو ، یکمرتبه آن صدای مردانه‏اش را بلند کرد ، عمر سعد را
مخاطب قرار داد : ای پسر سعد ! خدا نسلت را ببرد که نسل مرا قطع کردی :
« قطع الله رحمک کما قطعت رحمی » . 


موضوعات یادداشت نظرات شما ()

شنبه 103 آذر 3

امروز: 8 بازدید

فهرست

[خـانه]

[ RSS ]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

موضوعات وبلاگ

لوگوی خودم

اللهم عرفنی نبیک 5 - مسیحا

اوقات شرعی

حضور و غیاب

یــــاهـو

جستجوی وبلاگ من

:جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

لوگوی دوستان

لینک دوستان

آوای آشنا

اشتراک

 

آرشیو

مذهب
نماز
سیری در سیره نبوی
مناسبتها
شخصی

طراح قالب

www.parsiblog.com

تعداد 84725 بازدید