سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مناسبتها - مسیحا

دانشمندان را اکرام کنید که آنان نزد خداکریم اند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

نوشته شده توسط: مسیحا

روح بیداری یکشنبه 85 خرداد 14 6:34 صبح

 

هفده سال یتیمی

 

 


موضوعات یادداشت نظرات شما ()

نوشته شده توسط: مسیحا

میلاد عقیله ی بنی هاشم مبارک جمعه 85 خرداد 12 7:47 صبح

 

 

امشب از برج ولایت اختر آمد 

 بحر مواج شرف را گوهر آمد

کوثر ختم رسل را  کوثر آمد

 شیر حق یعنی علی را دختر آمد

بانگ یا رب یا رب آمد

برج دین را کوکب آمد

عشق در تاب و تب آمد

زینب آمد زینب آمد

کرده روشن چشم زهرا و امیر المؤمنین را 

 در لباس بندگی مرآت حسن داور است این

 بلکه از سر تا قدم آئینه پیغمبر است این

در شجاعت در بلاغت در فصاحت حیدراست این

با حسین بن علی از کودکی همسنگر است این

عصمت صغری است آری

 زینب کبری است آری

دختر زهراست آری

 شیر عاشوراست آری

می درد با خطبه هایش قلب سخت خصم دین را

منطق پیغمبر واعجاز حیدر بر زبانش

یک جهان طوفان به دل یک بحر گوهر در دهانش

ای فدای آن زبان و آن دهان و آن بیانش

می سزد خوانم چو مادر سوره کوثر به شانش

وجه، وجه کبریائی

صبر، صبرمصطفائی

 روح، روح نینوائی

از ولادت کربلائی

کربلا کرده است سر تا سر سماوات و زمین را  

 اوست بی استاد، استاد تمام آفرینش

دختر زهراو ودر معناست مام آفرینش

 همدم و همسنگر و یار امام آفرینش

 در اسارت بر کف دستش زمام آفرینش

عقل حیران کمالش

قدر مبهوت جلالش

ماه در گردون هلالش

مهر مشتاق جمالش

خوشه چین خرمن خود کرده صد روح الامین را

 


موضوعات یادداشت نظرات شما ()

نوشته شده توسط: مسیحا

ما رأیت الا جمیلا سه شنبه 85 فروردین 8 5:0 عصر

چهل روز از بی حسین بودنش میگذرد که بزرگ بانوی کربلا قدم به شهر مدینه میگذارد..

مدینه ، دهه ی آخر صفر

شهری که مردمش در سادگی و نامردی کم از خائنین کوفه ندارند .

سالها پیش از سرزمین وحی جبرئیل از جانب مالک الملوک پیام اقرأ را بر حبیب خدا نازل کرد .. جانم به فدای آن صاحب پیام و پیام رسان و بهترین خلق خدا محمد مصطفی

عظیمترین رسالت بر دوش صاحب خلق عظیم نهاده شد . او که عبد الله الاعظم است به کاملترین نحو پیام را رساند و قافله قافله خلق گمشده را به راه حق راهنمایی کرد .. اگر مسیح بدن مرده را زنده میکرد ، حضرت ختم الرسل جانهایی که سالها مرده بودند را احیا کرد .. به پاکی و روح بخشی آب .. و جعلنا من الماء کل شیء حی

سرزمین عرب که مرکز توحش و جهل و منکر بود به برکت دم مسیحاییش قلب تمدن و مهبط ملائکه شد . همانگونه که دخترش فاطمه زهرا فرمود : فأنقذکم الله تبارک و تعالی بمحمد صلی الله علیه و آله و سلم بعد اللّتیّا و الّتی .خداوند تبارک و تعالی شما را به برکت محمد صلی الله علیه و آله و سلم بعد از آن همه ذلت و خواری و ناتوانی نجات بخشید

جانم به فدای پیامبری که آنقدر عبادت کرد تا حضرت سبحان از روی شفقت و دلسوزی به او خطاب کرد : طه ما انزلنا علیک القرآن لتشقی . الله الصمد نمیخواهد مشقت تنها حبیبش را ببیند . ارحم الراحمین رحم میکند به رحمة للعالمین ...

دیر زمانی نیست ای عقیله که جدت با سری بسته در حالیکه تکیه بر دست پدرت کرده بود با اهل مدینه وداع کرد .. دیر زمانی نیست بانو

گویی دیروز بود که آن رحمة للعالمین امر کرد تا کاغذ و قلمی بیاورند و برایشان بنویسد آنچه مایه ی رستگاری آنها در دو دنیاست ، که آن شیطان مجسم ، بُت قریش ، عدو الله و عدو الرسول صدای نفرت انگیز حاکی از نفاقش را به گوش همه رساند و حسادت و کفر سالها را بیرون ریخت که : رهایش کنید او هذیان میگوید ... فانبعث اشقاها!!!

و باز هم دل دریای رحمت را طوفانی و مغموم کردند .. ما اوذی نبی مثل ما اوذیت .هیچ پیامبری را به اندازه ی من نیازردند

آسمانیان بهشت را آماده لقای حبیب خدا میکردند اما شیاطین زمین جوهر سیاه ذات پلیدشان را بر صفحه تاریخ ریختند و برای همیشه سیاهش کردند . حور و ملک در جنت الاعلی سوگ ۱۴۰۰ ساله را آغاز کردند و به عزا نشستند

در فضای مدینه هنوز هم صدای عترتی اهل بیتی طنین افکن است . بوی پرهای جبرئیل هنوز در خانه علی میپیچد . پیکر پاک مردی که ۲۳ سال بی اجر و مزدی برایشان زحمت کشید و تحمل کرد ، بر زمین مانده و آن گوشه ی مدینه ، زیر آن سقیفه ی شوم ، لانه ی ابلیس ، جهل مردم به اوج میرسد و دلها همگی بار دیگر بر بتهای قریش سجده میکنند . لات و عُزای دیگر و هُبَلِ دیگری ...

درِ خانه ی شما که سوخت بانو ، جبرئیل هم گریه کرد .

علی آنکه در خیبر را از جا کند ، دست بسته کشیده میشود . عظمت فاجعه عقل سلمان محمدی را هم فلج میکند آنقدر که از اباالحسن علت این سکوت و این صبر را ، صبر بر دستهای بسته و غصب خلافت را میپرسد. تو گویی هیچ مصیبتی از این بالاتر نیست و علی به پشت سر اشاره میکند که صبر بر خلافت جای خود ، آنجا را بنگر ، ببین صبر علی تا کجاست ، ببین که بر زمین افتاده ؟ غلاف شمشیر بر کدامین بازو نقشش را حک میکند ؟ ببین .... صبرا یا آل محمد!

مظلومیت حسن از آن لحظه آغاز میشود .. همه را میبیند . همه را ! و هیچ نمیگوید . نمیدانم چه دید بانو . اما هر چه بود عمق مصیبتی که حسن دید آنقدر بود که مغیره تا به مسجد می آمد ، حسن با آنهمه صبر و حلم و بخشش تاب نشستن نداشت و از جای برمیخاست .. صبرا یا آل محمد !

اشبه الناس به جدت رسول خدا ، برادرت حسن بود . انک لعلی خلق عظیم

صبر و تحملش بر جهل مردم و آزارهایشان ، رحمت و عطوفتش ، حکمت و تدبیرش ، زهد و عبادتش ، زیبایی و ملاحتش ، و ... و همسر عایشه خوی ش .. همه چون پیامبر بود

جدت اگر<< او هذیان میگوید >>شنید برادرت هم<< یا مذل المؤمنین>> شنید . و چه خصلتی دارد حسن . میبیند و میشنود و تحمل میکند و هیچ نمیگوید !

اف بر مردم مدینه چه نامردی میکنند با غریب اهل بیت . بخاطر حفظ جانشان با ابولهب مدینه ، معاویه ، صلح میکند . و آن ملعون صلحنامه را گستاخانه زیر پا میگذارد و جان و مال و ناموس مردم مدینه را بر سربازانش حلال میکند . مردمی که به حسن خیانت کنند عاقبتشان به معاویه ختم میشود .

فریاد از آن روز که زهر راه به جگر برادرت پیدا کرد . سالها همین مردم مدینه آنقدر جگرش را خون کرده اند که دیگر نیازی به زهر نبود ..

اولین تشت را میبینید بانو !

و فردا

تیر باران را

و سالها بعد در کربلا تیرهایی که از روز سقیفه برای حسین کنار گذاشته بودند را خواهید دید که چه میبارند بر پیکر مطهر حسین ، و قبلش اصغر و چشم برادرت اباالفضل... صبرا یا آل محمد !

چه زمانی قدم به مدینه نهاده اید بانو ! دهه ی آخر صفر .. پس از اربعین حسین !

مدینه ایی که جای زندگی پیامبر بود و محل قدمهای علی و عبادتگاه فاطمه و مسکن حسن و حسین و رفت و آمد جبرئیل

مدینه ایی که دیگر نه پیامبر دارد و نه علی و نه فاطمه و نه حسن و نه حسین

اما

بوی بالهای جبرئیل هنوز میپیچد .. کنار آن در سوخته نظاره گر است

مدینه و آنهمه غربت و یک زینب که هر چه دید زیبا دید ! هر چه دید زیبا دید ...

 


موضوعات یادداشت نظرات شما ()

نوشته شده توسط: مسیحا

قتل الحسین بکربلاء پنج شنبه 84 بهمن 20 5:0 صبح

 

و اسرع فرسک شاردا الی خیامک قاصدا محمحما باکیا

و اسب تو شیون کنان از تو دور شده شیهه کشان و گریه کنان به قصد خیام حرم سرعت گرفت ...

فلما رأین النساء جوادک مخزیا ، و نظرن سرجک علیه ملویا ، برزن من الخدور ناشرات الشعور علی الخدود لاطمات الوجوه سافرات ، و بالعویل داعیات ، و بعد العز مذللات ، و الی مصرعک مبادرات

همینکه بانوان حرم ، اسب تو را ، بلا زده و خواری رسیده دیدند ، و زین تو را بر آن واژگونه یافتند ، از پس پرده ی خیمه ها بر آمدند در حالیکه گیسوانشان را بر چهره پریشان ساخته و نقاب از چهره انداخته و سیلی بر صورتهایشان میزدند ، و با صدای بلند گریه میکردند ، و ناله و فریاد کنان تو را میخواندند

آنان بعد از عمری عزت ، به ذلت و خواری گرفتار شده بودند و به سوی قتلگاه تو میشتافتند ...

و الشمر جالس علی صدرک ، و مولغ سیفه علی نحرک ، قابض علی شیبتک بیده ، ذابح لک بمهنده قد سکنت حواسک و خفیت انفاسک

و رفــــــــــــــــــــع علی القـــــناه رأســــــک

در حالیکه شمر بر روی سینه ی تو نشسته بود و شمشیر تشنه اش را بر گلوگاه تو نشانده از خون گلویت سیراب میکرد با دست پلیدش محاسن شریف تو را گرفته بود و با شمشیر تیزش سر از بدنت جدا میکرد ...

حواست از حرکت باز ایستاد ، و نفسهای شریفت نهان گشت ،

و ســـر مـبارکت بــر فــراز نیــزه بــالا رفـــت

زیارت ناحیه مقدسه

سر آفتاب را بریدند و دو دست ماه را ...

 زینب ماند و نماز کسوف آفتاب و خسوف ماه خود


موضوعات یادداشت نظرات شما ()

نوشته شده توسط: مسیحا

با جگر شیعه چه ها کرده ایی چهارشنبه 84 بهمن 12 3:23 صبح

بسم رب الحسین

فرا رسیدن ایام عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین را به ساحت مقدس امام زمان و

نه خیلی کلیشه ایی شد

و کاروان عشق به کربلا میرسد ... اسب حضرت از حرکت باز می ایستد و ناقه حضرت زینب

نمیچسبه

اهداف قیام حسینی رو بشناسیم ...

حالا منبر نرو حرف دلتو بزن

بوی محرم می آید .. ماه عزاداری و اشک و

فایده نداره .. حرف دلتو بزن !

از اعمال و مراقبات ماه محرم ..

مفاتیح الجنان نشو .. حرف دلتو ب ز ن  !

 

حتما بچه بودی و با مادرت حسینیه رفتی . لابد تو هم اولش ترسیدی و بغض کردی و چادر از روی مادرت کشیدی و هر طور شده سعی کردی نذاری مادرت گریه کنه ..

سال بعدش هم حتما عادت کردی و حوصله ت سر رفت و روی پای مادرت خوابت برد ..

سال بعد بازی کردی و بهت تو حسینیه  خوش گذشت

ولی اولین باری که یه چیزایی حالیت شد و گریه کردی یادته؟ صادقانه ترین گریه ایی که کردی . بی ریاترین و پاکترین احساساتی که نثار حضرت اباعبدالله کردی .. شروع حسینی شدن

تا حالا که سالها گذشته و تو الفت عجیبی با حسین و حسینیه داری .. از غروب عرفه هر سال دلت آروم آروم آماده محرم میشه . اولین شب محرم که میرسه فقط کافیه مداح بگه السلام علیک یا اباعبدالله که صدای انفجار بغضها و گره خوردن دلها به ضریح حضرت رو بشنوی و حس کنی انگار همه مثل تو منتظر یه جرقه بودن .. فکر میکنی عادت کردنه؟ عادت کردی به حسینیه رفتن و هر سال دو ماه حسین گفتن؟ تو به خیلی چیزا عادت کردی ولی هیچکدومش قابل مقایسه با الفتت با امام حسین نیست پس عادت کردن نیست

نمیدونم ولی شاید تو هم مثل من امام حسین رو تو دل و ذهنت گم کردی . شب اول محرم هر چی تا حالا درباره امام حسین شنیدی و خوندی و گریه کردی به ذهنت هجوم میاره اینقدر خرافه و حقیقت و اغراق و غلو و مظلومیت و عظمت واقعه کربلا قاطی شده که تو واقعا امام حسین رو گم میکنی بین اینها .

قیامهای با ارزش زیادی صورت گرفت . شکنجه های وحشتناکی تو تاریخ جاشون هنوز خونیه . قتل و کشتارها تا الانم چندش آوره . اسارتهای زیادی بوده و هست . ولی هیچکدوم جای

حسین - کربلا - عاشورا - زینب - شام - اسارت - خرابه شام - ابالفضل - رقیه و ... رو نمیگیره

هر سال اول محرم به دنبال حقیقت مجهول کربلا به حسینیه ها سر میزنی و سال به سال بیشتر حقیقت رو گم میکنی

اماهر چی هست تمام دلت تحت تصرف حسین بن علی بوده و هست . از روز دوم محرم غم به دلت میشینه. صبح عاشورا تا عصر عاشورا از خود بیخود میشی به اوج حزن میرسی و عصر عاشورا که دیگه حسین و اصحاب راحت شدند تو هم سبک میشی و دوباره شب شام غریبان دلت به شدت میگیره و غربت عجیبی رو حس میکنی . قبول کن دلت تحت تصرف حسینه

اینقدر این ده روز زود میگذرن ...

این روزا دیگه لازم نیست تشنه ت بشه ، آب که میبینی یاد حسین میفتی. نمیگم تا حالا امتحان کردی ؟فقط میگم تا حالا تونستی تصور کنی از شدت تشنگی همه جا رو تار و سیاه ببینی؟ فکر میکنی آدم به اینجاها برسه چه حالی خواهد داشت؟... 

این روزا وسط لبخندهات فقط کافیه به یادت بیاد بعد از شهادت حضرت عباس امام حسین به تمام معنا حیران بود . این یه صحنه تراژدی برای صرف اشک در آوردن نیست . سوره الرحمن ، رحمه للعالمین ، امام حسین ،لحظاتی با حیرت ایستاد به تماشای اجساد اصحاب و خیمه های حرم و سپاه یزید . میتونی این رو حس کنی؟ تصور کنی؟

تو بعضی صحنه های فیلمها شاید دیده باشی طرز حمله کردن صدها نفر به امام حسین رو . صدها نیزه و شمشیر و سنگ و تیر و ... به یک نفر! و اونقدر وحشیانه

و تو سرگردان و متحیر و مبهوتی

بین اشک و آرامش و زیبایی صبر اهل بیت و جزع سایر مخلوقات و بی تابی خودت و وحشیانه بودن دشمن و جهالتشون و دلسوزی امام حسین و مظلوم بودنش و غربت و تحمل بچه های حسین و شجاعت اباالفضل و ...

عشق بازی!

 کربلا واقعا عرصه عشق بازی بود و هست و تا الان خیلیها تونستن تو همون راه کنار اون اصحاب عظمت این معامله با خدا رو تجربه کنن و با همون قیمت کربلایی جونشون رو فروختن و خدا خرید

پس در واقع این تویی که گم شدی نه آفتابی چون حسین بن علی ...


موضوعات یادداشت نظرات شما ()

جمعه 103 آذر 2

امروز: 6 بازدید

فهرست

[خـانه]

[ RSS ]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

موضوعات وبلاگ

لوگوی خودم

مناسبتها - مسیحا

اوقات شرعی

حضور و غیاب

یــــاهـو

جستجوی وبلاگ من

:جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

لوگوی دوستان

لینک دوستان

آوای آشنا

اشتراک

 

آرشیو

مذهب
نماز
سیری در سیره نبوی
مناسبتها
شخصی

طراح قالب

www.parsiblog.com

تعداد 84684 بازدید