سلام.كاش در بيان اين همه عظمت ،ذكر مصيبت ،و اثبات حقيقت هميشه زنده ي تاريخ اسلام، زيارت بانوي آفتاب هم گنجانده مي شد .هر وبلاگي سر زدم . با نام بزرگواران معطر بود اما كمتر وبلاگي جدا از سوگواريها ، شرحي اززندگاني و رشادتها وخطبه ي رساي بانوي بزرگ مظلوم عصر عاشورا، نوشته بودن. بنويسيد كه مظلوم ترين بازمانده ي اين حقيقت خونين كسي نبود جز زينب سلام الله عليها،تصور اين همه تنهايي و تحمل اين همه مصائب هر ديده اي را نمناك مي كند.بنويسيد كه با چشم ودلي خونين تنها قامت استوار ، قامت خميده شده از غم حضرت زينب بود.
صدا آمد ، صدايي عاشق و شيدا
كجا نور دو چشمم را كنم پيدا
زمين و آسمان خونين ، دلش در سينه مي جوشيد
فداي روي زيبايت، چو ماه و اختر و خورشيد
به فرياد بلندي بانگ سر داد ، كه اي نامردمان پست
چه كس راه خدا با نيزه بر نور دو چشمم بست؟
جهان با ناله هايش لرزه بر مي داشت
به ياد نوگلانش هر قدم آلاله ايي مي كاشت
چه تنها ماندي اي بانو ، چه تنها ماندي اي بانو