• وبلاگ : مسيحا
  • يادداشت : وقتي به آخر خط ميرسي...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 8 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    آري بايد شكست !

    مي دانم كه دلش براي من تنگ شده ! ولي .. ولي .. ولي نمي دانم چرا هنوز من آنطور كه بايد دلتنگش باشم نشده ام !

    نمي دانم ..

    ولي هرطور شده نادان بازنخواهم گشت !

    البته اميدوارم كه فرصت كافي داشته باشم !!!

    خداوندا تو مي داني

    كه انسان بودن و ماندن

    در اين دنيا چه دشوار است !

    چه رنجي مي كشد آنكس

    كه انسان است و از احساس سرشار است !

    ما را از دعاي خير فراموش نكنيد و ... و ديگر هيچ !

    ياساقي ميكشان كوثر مددي !

    اللهم عجل لوليك الفرج ... سلام عليكم .. تا حال از اين ديد نگاه نكرده بودم ... خيلي جالب بود ... ولي دل آدم واقعا مي گيره ... التماس دعا برادر گل ... باولايت تا شهادت ... ياعلي

    راسي اون كنش =واكنش منظورم انسان وعملش است نه انسان وخدا افتاد؟

    سلام

    عذر ميخوام شما احتمالا با اين بلاگ يكي هستيد؟!

    http://www.mohrem.persianblog.com/

    سلام عليكم ...........جون من بيا منونصيحت كن ........من به شدت نياز دارام به اين حرفا.....جانا سخن از زبان ما ميگويي...يا علي
    + مهدي 
    سلام .... البته اين دوري و اين هجران بي حكمت نيست و دليل هم اينكه توصيه به صبر شديم ... صبر در برابر مشكلات ، گناهان ، مصائب.... يه ضرب المثل هست كه ميگه بسيار مشكلات بايد تا طبخ شود غذايي؟؟!! يا يه همچين چيزي تو اين مايه ها ... به موقعش همه كارا درست ميشه و فقط زمانه كه حلال مشكلات هستش ... يه توصيه ايي كه من براي شما دوست عزيز دارم اينه كه از قوانين طبيعت تبعيت كنين و سنت هاي الهي را ناديده نگيريد... به اميد روزي كه شاهد عدل واقعي حضرت علي عليه السلام باشيم

    بي تو
    نه بوي خاك نجاتم داد
    نه شمارش ستاره ها تسكينم
    چرا صدايم كردي
    چرا ؟
    سراسيمه و مشتاق
    سي سال بيهوده در انتظار تو ماندم و نيامدي
    نشان به آن نشان
    كه دو هزار سال از ميلاد مسيح مي گذشت
    و عصر
    عصر واليوم بود
    و فلسفه بود
    و ساندويچ دل وجگر

    خيلي جالب بود/ اون دلتنگي رو زياد تجربه كردم/ ولي با اين ديد تا حالا نشده به زندگي نگاه كنم/ ميدونين چرا؟/چون هميشه درباره نگرانيهاي ديگران، نگران بودم/ شايد همين هم باعث شده درباره اطرافيانم متوقع باشم/ ولي ديدگاه جالبي بود/ درباره اش فكر ميكنم/